به نام خدای شنهای طبس شیخ صدوق به نقل از عبدالله بن حسن ، از مادرش فاطمه بنت الحسین(ع) نقل میکند که گفت: یاغیان به چادر های ما ریختند ، من که کودکی خردسال بودم ، دو خلخال طلا به پا داشتم ، مردی آمد و در حالی که گریه میکرد ؛ خلخالها را از پایم میکند! گفتم ای دشمن خدا ، چرا گریه میکنی؟ گفت: چطور گریه نکنم و حال آنکه دختر رسول خدا(ع) را غارت میکنم! گفتم: خوب غارت مکن. گفت: بیم آن دارم ، که دیگری بیاید و آنها را بیگرد! منبع: کتاب با کاروان حسینی ص 373 شیخ صدوق به نقل از عبدالله بن حسن ، از مادرش فاطمه بنت الحسین(ع) نقل میکند که گفت: یاغیان به چادر های ما ریختند ، من که کودکی خردسال بودم ، دو خلخال طلا به پا داشتم ، مردی آمد و در حالی که گریه میکرد ؛ خلخالها را از پایم میکند! گفتم ای دشمن خدا ، چرا گریه میکنی؟ گفت: چطور گریه نکنم و حال آنکه دختر رسول خدا(ع) را غارت میکنم! گفتم: خوب غارت مکن. گفت: بیم آن دارم ، که دیگری بیاید و آنها را بیگرد! ۰ ۰ ۰۱/۱۲/۲۱ مهرداد بچه مثبت بخوانید, ...ادامه مطلب